㋡♥♪♫sweet♥♪♫
درباره وبلاگ


سلام دوستای خوبم به وبلاگ خودتون خوش اومدید.... در صورت تمایل به تبادل لینک به ما خبر بدید و مارو به اسم sweet بلینکید :) در ضمن این وبلاگهای شخصیه خودمه خوشحال میشم سر بزنید: hold.blogfa.com aftabgardun.loxblog.com

پيوندها
عکسهای دخترونه
فیلترشکن و پروکسی
ღ♥ سر سپرده ღ♥
زیر نور ماه
پاپیون
love story
تنها کده ی دختری17ساله
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان sweet و آدرس letme.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 30907
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1


نويسندگان
پرمین و مهدی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:پ نه پ,پــ نه پــه,پــَه نه پــَه, :: 21:20 :: نويسنده : پرمین و مهدی

 













 

 

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.

اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم....

زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید:" من چقدر باید بپردازم؟"
و او به زن چنین گفت: " شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام.
و روزی یکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"
****
چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.
او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود ،
درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.
در یادداشت چنین نوشته بود:" شما هیچ بدهی به من ندارید.

من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".
****
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت:"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه...

 
دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:راست,دروغ,حرف های متفکرانه, :: 14:14 :: نويسنده : پرمین و مهدی

کسی که راست و دروغ برای او يکی است متملق و چاپلوس است

کسی که پول ميگيرد تا دروغ بگويد دلال است

کسی که دروغ مي‌گويد تا پول بگيرد گداست

کسی که پول مي‌گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد قاضی است

کسی که پول مي‌گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکيل است

کسی که جز راست چيزی نمی گويد بچه است

کسی که به خودش هم دروغ مي‌گويد متکبر و خود پسند است

کسی که دروغ خودش را باور مي‌کند ابله است

کسی که سخنان دروغش شيرين است شاعر است

کسی که علی رغم ميل باطنی خود دروغ مي‌گويد زن و شوهر است

کسی که اصلا دروغ نمی گويد مرده است

کسی که دروغ مي‌گويد و قسم هم مي‌خورد بازاری است

کسی که دروغ مي‌گويد و خودش هم نمی فهمد پر حرف است

کسی که مردم سخنان دروغ او را راست مي‌پندارند سياستمدار است

کسی که مردم سخنان راست او را دروغ مي‌پندارند و به او مي‌خندند ديوانه است

 
شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : پرمین و مهدی

1.جوانترین مادربزرگ

این خانم خانه دار رومانیایی تنها با 25 سال سن، لقب جوانترین مادربزرگ دنیا را به خود اختصاص داده است. ریفکا استانسکو در 12 سالگی صاحب اولین فرزند خود شد و نامش را ماریا گذاشت.

هر چند مادر به دخترش توصیه کرده بود که مثل او زود ازدواج نکند، اما ظاهرا گوش ماریا به این حرف ها بدهکار نبود، چراکه او هم در یازده سالگی صاحب فرزند شد. به این ترتیب ریفکا تنها 23 سال داشت که طعم مادربزرگ شدن را چشید.

 


2.جوانترین مربی یوگا

جوانترین مربی یوگای دنیا یعنی شروتی پندی هندی، تنها 6 سال سن دارد و دو سال است که به شاگرادنش آموزش یوگا می دهد.

استعداد این مربی بیش از حد جوان را مربی 67 ساله اش کشف کرد و شروتی 6 ساله حالا کلاس یوگای خود را در ساعت 5:30 دقیقه  صبح شروع می کند.

شاگردان شروتی از تاجر و معلم گرفته تا خانه دار و بازنشسته با اشتیاق سر کلاس مربی جوانشان حاضر می شوند.

 


3.جوانترین مدیرعامل

سیندهوجا راجارامان هم تنها با 14 سال سن، عنوان جوانترین مدیرعامل دنیا را به خود اختصاص داده است. این دختر دانش آموز بر شرکت فعال در زمینه  انیمیشن مدیریت می کند؛ شرکتی که پدرش در اکتبر سال 2010 آن را راه اندازی کرد.

وی هم به مدیر بودن خود افتخار می کند و هم به انیماتور بودن خود.

 


4.جوانترین موج سوار

جایلان آمور فقط دو سال سن دارد، اما در حال حاضر موج سواری حرفه ایست. این پسر استرالیایی که پدرش او را در این کار بسیار همراهی می کند، بارها مورد تحسین قرار گرفته است.

پدر جایلان اصلا از اینکه پسرش به دریا بیفتد، نگرانی ندارد، چرا که پسر دوساله اش شنا بلد است و خود را به ساحل رسانده و منتظر پدر می شود تا به او کمک کند.

 


5.جوانترین خالکوب

روبی دیکینسون با اینکه تنها 4 سالش است، ولی در خالکوبی برای خود در دنیا اسم و رسمی دارد.

روبی چهار ساله در حالی هر روز بعد از تمام شدن مهدکودک به تدریس خالکوبی می پردازد که بزرگترین دغدغه همتایان و همسالانش اسباب بازی ها و تفریح هایشان است.

 


6.جوانترین تیرانداز

میکو آندرس فیلیپینی در سن 6 سالگی جوان ترین تیرانداز به شمار می آید. این پسر بچه شش ساله با رقبایش در تیراندازی به اهداف متحرک رقابت تنگاتنگی دارد.

میکو البته هم به خوبی نظم و انضباط را رعایت می کند و هم به دیگران احترام می گذارد.

 


7.جوانترین کارشناس IT

مارکو کالاسان از مقدونیه با 8 سال سن، جوانترین کارشناس IT است. او می تواند از همین حالا و با همین سن کم شغل پر درآمدی داشته باشد، اما مشکل اینجاست که او هنوز کلاس سوم را هم تمام نکرده است.

مارکو که پدر و مادرش هم کارشناس همین رشته هستند، توانسته از آزمون های مایکروسافت به سلامت عبور کند.

 
سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:ده فرمان,زندگی,جملات قصار,جملات کوتاه,جملات زیبا, :: 17:7 :: نويسنده : پرمین و مهدی

 

گویا شخصی که زندگی را بسیار جدی گرفته و در آن به تدقیق و تحقیق پرداخته، از ده فرمان خداوندی الهام گرفته و به ده فرمان زندگی عادی روی آورده و موارد زیر را به رشته تحریر در آورده، شاید خواندن آنها بهر مردمان مفید باشد

. 1- دعا عبارت از "لاستیک زاپاس" نیست که هر زمان دچار دردسر شدیم از آن استفاده کنیم. بلکه مانند فرمان اتومبیل است که ما را در طول راه در مسیر درست قرار می‌دهد

 

. 2- آیا هرگز اندیشیده‌اید که چرا شیشۀ جلو اینقدر بزرگ و آینه جهت نگاه کردن به پشت سر از شیشۀ عقب اینقدر کوچک است؟ چون آینده به مراتب مهم‌تر از گذشته است. جلو را بنگرید و پیش بروید

 

. 3- دوستی مانند کتاب است. در چند ثانیه می‌توان آن را سوزاند و نابود کرد اما نوشتنش عمری طول می‌کشد

 

. 4- همه چیز در زندگی موقّت است. اگر کارها درست شود، خشنود باشید، آنقدرها به درازا نخواهد کشید و اگر هم بر وفق مراد نباشد، نگران نباشید؛ این نیز آنقدرها به درازا نخواهد کشید

 

. 5- دوستان قدیم مانند طلایند. دوستان جدید مانند الماسند. الماس را به دست آورید، امّا طلا را فراموش نکنید. زیرا برای حفظ الماس، حتماً باید انگشتر طلایی داشته باشید تا بر آن سوارش کنید

 

. 6- غالباً وقتی امیدمان را از دست می‌دهیم، و بر این باوریم که به نقطۀ پایان رسیده‌ایم، خداوند از بالای سرمان لبخندی زده می‌گوید، "آسوده باش، عزیزم. این تنها چرخشی در زندگی است و نه پایان آن

 

." 7- وقتی خداوند مشکلات را حلّ می‌کند، به توانایی‌هایش ایمان دارید؛ وقتی خداوند مسائل را حل نمی‌کند، او به توانایی‌های شما ایمان دارد

 

. 8- مردی نابینا از حکیمی پرسید، "آیا بدتر از نابینایی هم دردی وجود دارد؟" حکیم جواب داد، "بله، از دست دادن بینش و بصیرت

 

." 9- وقتی برای دیگران دعا می‌کنید، خداوند به شما گوش داده آنها را مشمول عنایت خویش قرار می‌دهد. وقتی آسوده از خطرات و در خرسندی و شادی هستید، به خاطر داشته باشید که کسی برای شما دعا کرده است

 

. 10- نگرانی سبب از بین رفتن دردسرهای آینده نمی‌شود، بلکه آسودگی امروز را از بین می‌برد