|
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:داستان,فقر,فقیر,روستا,مردم روستایی,داستان جالب, :: 13:18 :: نويسنده : پرمین و مهدی
روزي از روزها پدري از يک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق روستايي برد تا او دريابد مردم تنگدست چگونه زندگي ميکنند. آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ي خانوادهاي بسيار فقير سر کردند و سپس به سوي شهر بازگشتند. در نيمههاي راه پدر از فرزند پرسيد: خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟
متشکرم پدر که نشان دادي ما چقدر فقير هستيم! ![]()
جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 13:8 :: نويسنده : پرمین و مهدی
من رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روي عشق و علاقه مي رقصند ولي پدر و مادرم از روي عادت نماز مي خوانند .
«دکتر علي شريعتي»
-----------------------------------------------------------
به سه چيز تکيه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور مي تازد، با دروغ مي بازد و با عشق مي ميرد. «دکتر علي شريعتي»
-----------------------------------------------------------
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر... مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي .... براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ... در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ... او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني...او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد .... او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ... او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر .....
-----------------------------------------------------------
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست
-----------------------------------------------------------
عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگي کني .
دکتر شريعتي
-----------------------------------------------------------
اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند
-----------------------------------------------------------
آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش
-----------------------------------------------------------
هر لحظه حرفي در ما زاده ميشود
هر لحظه دردي سر بر ميدارد
و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش ميکند
اين ها بر سينه ميريزند و راه فراري نمييابند
مگر اين قفس کوچک استخواني گنجايشاش چه اندازه است؟
-----------------------------------------------------------
دکتر شريعتي : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ،آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آور بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالي گذشت يک روز که با همسرم ازخيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حاليکه خودم زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم
-----------------------------------------------------------
هر كس آنچنان مي ميرد كه زندگي مي كند
-------------------------------------------------------------------
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن
دکتر شريعتي --
![]()
![]()
چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:زنجیر عشق,عشق,داستان,داستان های عاشقانه,عاشقانه,عاشقانه ها,اسمیت, :: 17:6 :: نويسنده : پرمین و مهدی
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود. اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.... زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست . ![]() کسی که راست و دروغ برای او يکی است متملق و چاپلوس است کسی که پول ميگيرد تا دروغ بگويد دلال است کسی که دروغ ميگويد تا پول بگيرد گداست کسی که پول ميگيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد قاضی است کسی که پول ميگيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکيل است کسی که جز راست چيزی نمی گويد بچه است کسی که به خودش هم دروغ ميگويد متکبر و خود پسند است کسی که دروغ خودش را باور ميکند ابله است کسی که سخنان دروغش شيرين است شاعر است کسی که علی رغم ميل باطنی خود دروغ ميگويد زن و شوهر است کسی که اصلا دروغ نمی گويد مرده است کسی که دروغ ميگويد و قسم هم ميخورد بازاری است کسی که دروغ ميگويد و خودش هم نمی فهمد پر حرف است کسی که مردم سخنان دروغ او را راست ميپندارند سياستمدار است کسی که مردم سخنان راست او را دروغ ميپندارند و به او ميخندند ديوانه است ![]()
شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : پرمین و مهدی
1.جوانترین مادربزرگ این خانم خانه دار رومانیایی تنها با 25 سال سن، لقب جوانترین مادربزرگ دنیا را به خود اختصاص داده است. ریفکا استانسکو در 12 سالگی صاحب اولین فرزند خود شد و نامش را ماریا گذاشت. هر چند مادر به دخترش توصیه کرده بود که مثل او زود ازدواج نکند، اما ظاهرا گوش ماریا به این حرف ها بدهکار نبود، چراکه او هم در یازده سالگی صاحب فرزند شد. به این ترتیب ریفکا تنها 23 سال داشت که طعم مادربزرگ شدن را چشید.
جوانترین مربی یوگای دنیا یعنی شروتی پندی هندی، تنها 6 سال سن دارد و دو سال است که به شاگرادنش آموزش یوگا می دهد. استعداد این مربی بیش از حد جوان را مربی 67 ساله اش کشف کرد و شروتی 6 ساله حالا کلاس یوگای خود را در ساعت 5:30 دقیقه صبح شروع می کند. شاگردان شروتی از تاجر و معلم گرفته تا خانه دار و بازنشسته با اشتیاق سر کلاس مربی جوانشان حاضر می شوند.
سیندهوجا راجارامان هم تنها با 14 سال سن، عنوان جوانترین مدیرعامل دنیا را به خود اختصاص داده است. این دختر دانش آموز بر شرکت فعال در زمینه انیمیشن مدیریت می کند؛ شرکتی که پدرش در اکتبر سال 2010 آن را راه اندازی کرد. وی هم به مدیر بودن خود افتخار می کند و هم به انیماتور بودن خود.
جایلان آمور فقط دو سال سن دارد، اما در حال حاضر موج سواری حرفه ایست. این پسر استرالیایی که پدرش او را در این کار بسیار همراهی می کند، بارها مورد تحسین قرار گرفته است. پدر جایلان اصلا از اینکه پسرش به دریا بیفتد، نگرانی ندارد، چرا که پسر دوساله اش شنا بلد است و خود را به ساحل رسانده و منتظر پدر می شود تا به او کمک کند.
روبی دیکینسون با اینکه تنها 4 سالش است، ولی در خالکوبی برای خود در دنیا اسم و رسمی دارد. روبی چهار ساله در حالی هر روز بعد از تمام شدن مهدکودک به تدریس خالکوبی می پردازد که بزرگترین دغدغه همتایان و همسالانش اسباب بازی ها و تفریح هایشان است.
میکو آندرس فیلیپینی در سن 6 سالگی جوان ترین تیرانداز به شمار می آید. این پسر بچه شش ساله با رقبایش در تیراندازی به اهداف متحرک رقابت تنگاتنگی دارد. میکو البته هم به خوبی نظم و انضباط را رعایت می کند و هم به دیگران احترام می گذارد.
مارکو کالاسان از مقدونیه با 8 سال سن، جوانترین کارشناس IT است. او می تواند از همین حالا و با همین سن کم شغل پر درآمدی داشته باشد، اما مشکل اینجاست که او هنوز کلاس سوم را هم تمام نکرده است. مارکو که پدر و مادرش هم کارشناس همین رشته هستند، توانسته از آزمون های مایکروسافت به سلامت عبور کند. ![]()
سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:ده فرمان,زندگی,جملات قصار,جملات کوتاه,جملات زیبا, :: 17:7 :: نويسنده : پرمین و مهدی
گویا شخصی که زندگی را بسیار جدی گرفته و در آن به تدقیق و تحقیق پرداخته، از ده فرمان خداوندی الهام گرفته و به ده فرمان زندگی عادی روی آورده و موارد زیر را به رشته تحریر در آورده، شاید خواندن آنها بهر مردمان مفید باشد . 1- دعا عبارت از "لاستیک زاپاس" نیست که هر زمان دچار دردسر شدیم از آن استفاده کنیم. بلکه مانند فرمان اتومبیل است که ما را در طول راه در مسیر درست قرار میدهد . 2- آیا هرگز اندیشیدهاید که چرا شیشۀ جلو اینقدر بزرگ و آینه جهت نگاه کردن به پشت سر از شیشۀ عقب اینقدر کوچک است؟ چون آینده به مراتب مهمتر از گذشته است. جلو را بنگرید و پیش بروید . 3- دوستی مانند کتاب است. در چند ثانیه میتوان آن را سوزاند و نابود کرد اما نوشتنش عمری طول میکشد . 4- همه چیز در زندگی موقّت است. اگر کارها درست شود، خشنود باشید، آنقدرها به درازا نخواهد کشید و اگر هم بر وفق مراد نباشد، نگران نباشید؛ این نیز آنقدرها به درازا نخواهد کشید . 5- دوستان قدیم مانند طلایند. دوستان جدید مانند الماسند. الماس را به دست آورید، امّا طلا را فراموش نکنید. زیرا برای حفظ الماس، حتماً باید انگشتر طلایی داشته باشید تا بر آن سوارش کنید . 6- غالباً وقتی امیدمان را از دست میدهیم، و بر این باوریم که به نقطۀ پایان رسیدهایم، خداوند از بالای سرمان لبخندی زده میگوید، "آسوده باش، عزیزم. این تنها چرخشی در زندگی است و نه پایان آن ." 7- وقتی خداوند مشکلات را حلّ میکند، به تواناییهایش ایمان دارید؛ وقتی خداوند مسائل را حل نمیکند، او به تواناییهای شما ایمان دارد . 8- مردی نابینا از حکیمی پرسید، "آیا بدتر از نابینایی هم دردی وجود دارد؟" حکیم جواب داد، "بله، از دست دادن بینش و بصیرت ." 9- وقتی برای دیگران دعا میکنید، خداوند به شما گوش داده آنها را مشمول عنایت خویش قرار میدهد. وقتی آسوده از خطرات و در خرسندی و شادی هستید، به خاطر داشته باشید که کسی برای شما دعا کرده است . 10- نگرانی سبب از بین رفتن دردسرهای آینده نمیشود، بلکه آسودگی امروز را از بین میبرد ![]()
دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:داستان,قصه,مار,قورباغه,لک لک,بربری,دوستان,دشمنان, :: 22:44 :: نويسنده : پرمین و مهدی
“مارها و قورباغه ها” لک لکها شکایت کردند لک لکها چندی از مارها را خوردند و بقیه را هم تار و مار کردند و قورباغه ها از این حمایت شادمان شدند طولی نکشید که لک لکها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قورباغه ها ناگهان دچار اختلاف دیدگاه شدند عده ای از آنها با لک لکها کنار آمدند و عدهای دیگر خواهان بازگشت مارها شدند مارها بازگشتند ولی اینبار همپای لک لکها شروع به خوردن قورباغه ها کردند حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شدهاند که انگار برای خورده شدن به دنیا آمده اند ولی تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است ! اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان !؟ ![]()
شنبه 5 شهريور 1390برچسب:کم هزینه ترین ها,جملات زیبا,جملات قصار,آرامش,جملات کوتاه, :: 19:3 :: نويسنده : پرمین و مهدی
40 تا از کم هزینه ترین ها
1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.
3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.
4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.
5 - گاهی هدیههایی كه گرفتهایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.
6 - بیشتردعا كنیم.
7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.
8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.
9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.
10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.
11- زیر دوش آواز بخوانیم.
12- سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .
13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامهریزی كنیم!
16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.
17- برای كارهایمان برنامهریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!
18- مجموعهای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمعآوری كنیم.
19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.
20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهیها باشد چه بهتر.
21- گاهی از درخت بالا برویم.
22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.
23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.
24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.
25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت
بخوریم
26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.
27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.
28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .
29- وقتی از خواب بیدار میشویم، زنده بودن را حس كنیم.
30- زیر باران راه برویم.
31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..
32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .
33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.
34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.
35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.
36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.
37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.
38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.
39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.
40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.
![]()
شنبه 5 شهريور 1390برچسب:وایرلس,تکنولوژی,کلاغ,,تیر چراغ برق,کلنگ,احمدی نژاد,کاریکاتور,سید احمد خاتمی,چوب,wireless, :: 19:2 :: نويسنده : پرمین و مهدی
![]()
![]() |